گفتار پیش روی شما عزیزان، رویکردی منطقی و به دور از هرگونه تعصب، به فعالیتهای مولوی اسماعیل زهی، طی چند سال گذشته در منطقه خراسان و مخصوصا شهر مشهد مقدس است. یادآوری این مطالب میتواند ما را با سر چشمه فعالیتهای اخیر گروههای تندرو وهابی که در کنار مضجع منور آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام شاهد بودیم، آشنا کند. اما یادمان باشد همه ما در قبال هتک حرمت به ساحت مقدس چهارده معصوم صلوات الله علیهم اجمعین مسؤل هستیم و اگر فردی مسؤلیتی هم داشته باشد، این وظیفه یقینا سنگینتر خواهد بود.
توصیه مولوی اسماعیل زهی به هم کیشان
سالها قبل که وهابیت و اهل سنت هیچ فعالیتی در مشهد نداشتند، مولوی اسماعیل زهی به هم کیشان خویش توصیه خاصی کرد. توصیهای که مسیر فعالیت اهل سنت و حتی وهابیت در مشهد را عوض کرد؛ آن هم این که «علیکم بالمشهد»!
آری مولوی اسماعیل زهی به هم کیشان خویش نصیحت کرد که فعالیتهای خویش را در مشهد که مأمن شیعیان جهان به دلیل مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا(ع) است، بیشتر کنند. اما این کلام سالها بعد تفسیر شد؛ زمانی که در مشهد پایتخت معنوی ایران اتفاقاتی افتاد که دل تمام شیعیان جهان را غم آلود کرد. افراد منتسب به مولوی اسماعیل زهی در مشهد شروع به فعالیت کردند. اما این فعالیتها مانند پازلی بود که هر سال اتفاق خاصی در مشهد توسط وهابیت صورت میگرفت تا در واقع هم غیرت دینی مسؤلان پایتخت معنوی ایران را محک بزند و هم از میزان هوشیاری آن ها نسبت به این مسائل آگاه شوند. سالهای ابتدایی فقط این افراد به تبلیغات افکار خودشان پرداختند. که در این بخش توانستند در سکوت و بیتوجهی مسؤلان مشهد به خوبی فعالیت کنند. بعد از مدتی کار به هتاکی به مقدسات شیعه رسید که در مراحل ابتدایی برخی از این افراد هتاک دستگیر شدند. اما این همه ماجرا نبود، از سه سال پیش فعالیت وهابیت و نواصب در مشهد وارد شیب تندی شد که هر روز عزمشان برای زدن ریشه شیعه بیشتر میشد.
این شیب تند با شروع هتاکی به امیرالمومنین(ع) در شب نامهها شروع شد. اما سال بعد از ماجرای پخش شب نامهها، در سالروز شهادت حضرت زهرا(س) این گستاخی به حدی رسید که این هتاکیها از تریبون و بلندگوی نماز جمعه اهل سنت هم پخش شد.
در این مراحل مسؤلان پایتخت معنوی ایران فقط سکوت کردند!! تا در واقع وهابیت با دیدن این سکوتها و بیتوجهیها گستاختر شود و مسأله به حدی رسید که سال بعد خبری در مشهد پخش شد که همه شیعیان جهان و دوستداران امیرالمؤمنین را دچار غم و اندوه کرد و آن هم خبری نبود جز «دستگیری گروهی از وهابیت در مجلسی با عنوان جلسه لعن امیرالمومنین علی بن ابیطالب»!
آری در پایتخت معنوی ایران که مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا(ع) وجود دارد. گروهی از هم کیشان مولوی اسماعیل زهی، مجلس لعن امیرالمومنین(ع) را برگزار کردند. البته در این واقعه مسؤلان امنیتی استان با قدرت وارد عمل شدند و این افراد را تار و مار کردند. اما این همه ماجرا نبود، چون دیگر با تعطیل و دستگیر کردن افراد هتاک نمیشود جلوی این مسأله را گرفت. حوزههای علمیه مشهد و مسؤلان این شهر مقدس از سالها قبل میتوانستند با برگزاری جلسات نقد وهابیت به راحتی با این تفکر مقابله کنند؛ اما سکوت و بیتوجهیشان باعث شد تا وهابیت چنان در مشهد و استانهای خراسان رشد کند تا جایی که گروهکهای تروریستی هم راه اندازی کنند.
مشهد هم زاهدان شعبه دو شده است
و حالا این گروهکهای تروریستی وهابی که تا چندی پیش فقط شب نامههایی با امضای آنها پخش میشد، قصد اعلام موجودیت دارند و این اعلام موجودیت برای کسانی که با امیرالمومنین(ع) و اهل بیتشان مشکل دارند، چه زمانی بهتر از شب شهادت امیرالمومنین(ع) و چه جایی بهتر از کنار حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا(ع)؟! آری قصدشان این بود تا با ایجاد انفجار و حادثه در کنار ضریح مطهر، هم اعلام موجودیت کرده باشند و هم اعلام کنند که مشهد هم زاهدان شعبه دو شده است. شاید زمانی که مولوی اسماعیل زهی گفت: «علیکم بالمشهد»، خودش هم باورش نمیشد هم کیشانش به این سرعت بتوانند اهدافش را تحقق دهند؛ اما سکوت مسؤلان مشهد این اجازه را به آنها داد تا امروز تنها پس از سه سال، به حدی رشد کنند که حتی برنامه انفجار حرم امام رضا(ع) را بریزند. امروز دیگر حادثههایی که هشدارش را داده بودیم، اتفاق افتاده است. پس بیایید دست در دست هم این معضل و مشکل را از بین ببریم. سکوت و بیتفاوتی تا کی؟ به راستی وقت آن نرسیده است که مسؤلان مشهد و پایتخت معنوی ایران و استانهای خراسان به این مسأله برسند که هر روز سکوت نسبت به این مسائل باعث دامن زدن به این ماجراهاست؟ آیا وقت آن نرسیده است تا مسؤلان بفهمند ما با کسانی که به امیرالمومنین(ع) ناسزا میگویند و ایشان را لعن میکنند هیچ وحدتی نداریم؟ امام خمینی(ره) پیرامون وهابیت چنین فرمودند: «مگر مسلمانان نمیبینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانونهای فتنه و جاسوسی مبدل شدهاند، که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاّهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بیشعور حوزههای علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایهداران بر مظلومین و پابرهنه ها و در یک کلمه «اسلام آمریکایی» را ترویج میکنند و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، آمریکای جهانخوار، میگذارند.»